چه زود رفتی!
قرآن را بوسیدم، گلبرگ های یاس، از لا به لای ورق ها فرو ریخت. یاس ها چقدر شبیه تو اند، فاطمه! ای گمگشته بقیع! کدام گمشده به تو پناه آورد و پیدایش نکردی؟! . . .
ای بهشت گمشده پهلو شکسته، کدام شکسته! از تو التیام جست و مرهم نگذاشتی؟! تو، آنسوی خودت بودی و همیشه بهترین را برای دیگران می خواستی و این است شیوه عشق، که از پدر به تو رسیده بود.
بانوی مهربانی و آیینه ها، سلام!... اما چه زود وقت خداحافظی رسید.