وظيفه هر مسلمان در روز عزاي فاطمه زهراء (سلام الله عليها)
۱۳۹۲/۱۱/۹ ۱۰:۴۱ -
وظيفه هر مسلمان در روز عزاي فاطمه زهراء (سلام الله عليها)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين سيما بقية الله في الارضين واللعن علي اعدائهم الي يوم الدين
موضوع بحث امروز، این مبحث است که آیا وظیفه هر مسلمانی، منهای هر مذهبی- هر کس ایمان به دو کلمه دارد: یکی خدا ، یکی رسول خدا- آیا وظیفه او روز عزای فاطمه زهرا چیست؛ آن هم فقط به مقتضای کتاب الله و سنت رسول الله، آن هم سنتی که مورد اتفاق جمیع مذاهب اسلام است؛ بر این اساس هر مسلمانی باید روز عزای او چه بکند و چه انجام دهد، منتها با فقه حدیث، آن هم فقهی که بر اساس دقیق ترین برهان و منطق باشد، بدون هیچ تعصبی و تحکمی. اگر فرصت شد بعد. بالخصوص وظیفه شیعه چیست؟ آن بحثی است خاص و این بحثی است عام.
اولاً: متن حدیث، ثانیاً: فقه حدیث به قدر ما تیسّر. مورد نظر هم در درجه اول، طبقه عالمه و علما و محققین دین اسلام است. مورد نظر این طبقه با این اساس. شروع مطلب از یک روایت است و آن روایت این است... چون بحث، علمی است نه خطابی، باید متن هر کلمه ای با دقت ملاحظه بشود.

الرافعى، عن بدل بن المحبّر، عن عبد السلام بن عجلان، عن أبي يزيد المدنى، عن ابي هریرة قال: قال رسول الله: أول شخص يدخل الجنة فاطمة.

امّا سند: بدل، کسی است که رَوی عنه البخاری. ابو حاتم بیانش این است: صدوق. ابو زرعه شهادتش این است: ثقة.
عن عبد السلام بن عجلان. ابو حاتم که قولش سند است در رجال جمیع مذاهب، تعبیرش این است: یکتب حدیثه.
عن أبي يزيد المدنى. یحیی بن معین که از ائمه رجال است، تعبیرش این است: ثقة.
عن ابي هریرة الدوسی الیمانی، تعبیر این است: کان من اوعیة العلم. بخاری تعبیرش از او و غیر بخاری این است که رُوات از او که در همه کتب سنن و صحاح منتشر است، هشتصد نفر اند. شافعی تعبیرش این است: احفظ من روی الحدیث فی دهره. این سند حدیث.

امّا متن حدیث، قال رسول الله: أول شخص يدخل الجنة فاطمة. در اینجاست که کمّل مبهوت می شوند. روزی که "وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ"، در همچو روزی که "بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ"، در همچو روزی که "وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا"، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر از آدم تا عیسی ابن مریم همه عقب، یک زن جلو، کیست؟ و معنی این جمله چیست؟ آن آدمی که "وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا"، آن نوحی که سوره نوح را بخوان و بفهم کیست! آن ابراهیمی که "وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ"، آن ابراهیمی که "وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا"، او مؤخر، فاطمه مقدم، یعنی چه؟ آن موسی ابن عمرانی که "وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا"،"وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا"، او مؤخر، زهرا مقدم؛ آن هم در روزی که "وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ" ولیس حاکما الا الله، در همچو روزی. آن عیسی ابن مریم که و"كَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَم"، آن عیسی ابن مریم که "قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا"، کلمة الله،روح الله، او باید عقب، فاطمه جلو، یعنی چه؟ چرا؟ سرّش چیست؟ آن روز حاکم، متن حق است، سرّش این است: اکمل، افضل، اشرف، اول کیست؟ خاتم، او باید اول من یدخل الجنه باشد! خواست بگوید، به دنیا بفهماند که آن کس که اول داخل بهشت می شود منم، منتها در قالب زهرا. وجه این مطلب در کجاست؟ برهان است نه خطابه! دلیل این مطلب این است:

بخاری در کتاب بدء خلق، بخاری در کتاب نکاح، مسلم در باب فضل فاطمه، صحیح ترمذی، سنن بیهقی، مسند احمد حنبل، در همه صحاح، - حجت قاطعه این است- أول من يدخل الجنة فاطمة، برهانش اینجاست، همه صحاح، همه مسانید، همه سنن، همه ناطق به این حدیث است؛ نه تنها صحاح و سنن و مسانید، تفاسیر: فخر رازی در دو جا، شرح داستان غوغاست، نتیجه این است. دو تعبیر است: یک تعبیر این است، تعبیری که در کتاب بدء الخلق است : فاطمة بضعة منی، بعد تفریعش مهم است: فمن اغضبها اغضبنی. امّا در کتاب نکاح: فاطمة بضعة منی یریبنی ما ارابها و یؤذینی ما آذاها. فرق این دو تعبیر چیست؟ یک اشاره بس است:

سهیلی کیست؟ کسی است که تمام اعلام عامه در مقابل عظمت علم او، در کتاب و سنت و فقه خاضع اند، او یک فتوا دارد. اینهاست که کمر هر مخالفی را می شکند و هر کس مؤمن به خدا و رسول است باید سر بسپارد، اهل هر مذهبی است. سهیلی فتوا می دهد، می گوید: هر کس به فاطمه زهرا ناسزا بگوید، کافر است. بعد دلیلی که آورده است، این است: حجت من این است که پیغمبر خدا، آن کسی که "وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى،إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى"، نه گفته اوست، گفته خدا است؛ فاطمة بضعة منی فمن اغضبها فقد اغضبنی، پس ساب فاطمه کافر است ویقتل. آنچه محیر العقول است، این است که حافظ ابو نعیم بعد که حدیث را نقل می کند، تعبیرش این است: هذا حدیث متفق علیه؛ آن وقت حدیثی که متفق علیه است چیست؟ فاطمة بضعة منی. حالا جای برهان است:

از نظر علمی هر فقیهی، هر متبحری، برایش مسلّم است که تنزیل، همه آثار منزّل علیه را منتقل می کند به منزّل. کسانی که فهمیده اند قواعد علمی را، اثر تنزیل این است. وقتی گفت: الطواف بالبیت صلات، می شود آن وجود تنزیلی این. اثر وجود تنزیلی چیست؟ ترتیب جمیع آثار. فخر رازی! تو که دو جا طرح کردی آیا به این نکته رسیدی؟ بخاری، مسلم، امام حنابله، آیا درک کردید که این حدیث مدلولش چیست؟ تنزیل ، به اتفاق تمام شما، آثار منزّل علیه را بر منزّل مرتب می کند. اگر تنزیل نشد، تحقیق شد، آنجا چه می کند؟ این، تنزیل نیست، تحقیق است: فاطمه پاره من است، فاطمه قطعه من است. اگر می گفت: فاطمه، من است، این تنزیل بود، همه آثار را مرتّب می کرد، اما فرمود: فاطمة بضعة منی؛ یعنی چه؟ یعنی فاطمه قطعه ای است از عقل کل، فاطمه قطعه ای است از علم کل، فاطمه قطعه ای است از آن علمی که خدا فرمود: "وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا"، آن علم تکه شده است، یک تکه زهرا است. اول ما خلق الله نوری، آن نور قطعه شده است یک قطعه فاطمه زهرا است. "يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا، وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا"، آن سراج منیر قسمت شده است یک بضعه آن فاطمه زهرا است. این است فقه حدیث. این تنزیل است یا تحقیق؟ از دو حال خارج نیست، اگر تنزیل است تمام آثار پیغمبر بر او مترتب است. اگر تحقیق است، به برهان تکوین، اگر تنزیل است، به دلیل تشریع. این متن سنت قطعیه.

آن هم قرآن. کتاب خدا چیست؟ این است: "اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ".این متن قرآن است. متن قرآن این است: "قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ"، "مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا"، آتی الرسول این جمله را: أول من يدخل الجنة فاطمة ، آتی الرسول این جمله را: فاطمة بضعة منی، فخذوه. اخذ چیست؟ اخذ این است که روز شهادت زهرا روز شهادت خاتم انبیا است. چون او قطعه او است، اگر تنزیل است آثار مرتّب است، یکی این است. اگر تحقیق است، به حقیقت آن روز، روزی است که باید جنازه پیغمبر تشییع بشود. هر مسلمانی که ایمان دارد به خدا و پیغمبر باید رفتارش روز سوم جمادی الثانی با عزای فاطمه زهرا، همان رفتار با عزای رحلت خاتم انبیا باشد. این است برهان. اگر دنیا عُرضه دارد دم بزند. این است قرآن، این است سنت قطعیه. این است کلام خدا: "وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى،إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى". فاطمه قطعه ای است از آن کسی که "أَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى". فاطمه بضعه ای است که از آن انّیّتی که "دَنَا فَتَدَلَّى "، فاطمه جدا شده از آن عبدی است که "سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى".این وظیفه همه مسلمین.

امّا وظیفه شیعه چیست؟ یک کلمه بس است، آن کلمه این است: باید مملکت، اگر مملکت شیعه است، روز سوم جمادی الثانی یکپارچه شیون بشود، به چه دلیل؟ منطق چیست؟ برهان چیست؟ برهانش این است: اگر پدرت غش بکند، بیفتد روی زمین، چه می کنی؟ خاک بر سر ما که نفهمیدیم چه بود؟ چه شد؟ اولاً این حدیث را دقت کنید – لا اله الا الله- حدیث این است: لما حضرت... قال جعفر بن محمد. این تکه برای شیعه است، آنها برای همه بود. لما حضرت فاطمة الوفاة بکت... گفتنش کمرشکن است، امیرالمؤمنین کیست؟ سید الاوصیاء از شیث تا صاحب الزمان. آنچه عقل را مبهوت می کند، وقتی دید گریه می کند، گفت: یا سیدتی! سید عالم به زهرا گفت: ای سیده من. یا سیدتی! ما یبکیک؟ چرا گریه می کنی؟ یعنی تو می روی در عرش اعلا ،کنار خاتم انبیا، وقت گریه نیست. جواب این است: فقال لها... قالت: ابکی لما تلقی من بعدی. یعنی تا من بودم سپرت بودم... حالا که می روم... فقال لها... اهل علم دقت کنید! به مردم بفهمانید، بدانند سه روز دیگر چه غوغاست، فقال لها: لا تبکی، گریه نکن، فوالله ... مهم این است: فوالله ان ذلک لصغیر عندی فی ذات الله. چه گفت در جواب بی بی؟ گفت: آنچه ببینم... چه دید؟ خطبه را بخوان. 25 سال... یک آن، یک خار توی چشمت برود چه می کنی؟ یک آن، یک ثانیه یک استخوان توی گلویت گیر کند چه می کنی؟ این متن کلام کسی است که خدا شاهد صدق اوست: فصبرت و فی العین قذی وفی الحلق شجا، آن هم 25 سال. بعد قسم خورد، گفت: فوالله همه اینها کوچک است. همچو کسی... ابن ملجم آمد گفت: این شمشیر را به هزار درهم خریدم، هزار درهم دادم زهر دادند، بر فرق تو زدم، این کلام ابن ملجم است. جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: تهدمت والله ارکان الهدی امّا خودش خم به ابرو نیاورد، گفت: فزت ورب الکعبة. حالا وظیفه شیعه این است: یک مرتبه دو تا پسر از در مسجد وارد شدند، گفتند: مادر ما رفت. تا خبر به او رسید، غُشی علیه، افتاد روی زمین. اگر امیرالمؤمنین به شنیدن غش کند آیا روز سوم، مملکت علی باید چه بکند؟ یا الله!